کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



ورود حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها به قم

شاعر : ابراهیم زمانی     نوع شعر : مدح     وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن     قالب شعر : غزل    

علیمه بود و در عِلم از همه سر بود            پـدر فـدایِ همین نـازدانه دخـتـر بود

رضایِ او به رضایِ رضا گره می‌خورد            هـمیـشه کـارِ دلـش با دلِ بـرادر بود


شبیهِ فـاطمه دورِ سرِ عـلی می‌گشت            و خواهرانه برایش شبـیـهِ مـادر بود

دوباره حادثه تکرار شد؛ برادر رفت            دوباره بدرقه‌اش اشک‌هایِ خواهر بود

حسین رفت خـراسان و زینب آمد قم            فقط حکایتِ این قصه شکلِ دیگر بود

ز بام‌ها هـمه گُـل ریخـتند بر سرِ گُل            مرامِ شهرِ قـم از شهرِ شام بهـتر بود

: امتیاز

ورود حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها به قم

شاعر : ابراهیم زمانی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مثنوی

دوبـاره آمـده‌ام شعـرِ تازه می‌خـواهم            برایِ عرضِ ارادت اجازه می‌خواهم

بـیـا و شـعـرِ مرا با شـعـور کن بانو            و بیـت بیتِ مـرا بیتِ نـور کـن بانـو


ببـین که از همۀ شهـر خـسـته آمده‌ام            کـبوتری شـده‌ام، پَـر شِکســته آمده‌ام

به نـورِ گـنبدِ خورشیدی‌ات قسم بانو            طلا شود دلِ سنگـم در این حرم بانو

چـقـدر قـافـلۀ اشک و آه ایـنجا هست            شبیهِ من چه قدر روسیاه اینجا هست

کریمه‌ای و به اسمِ شما کَرَم خورده است            که خضر آبِ حیات از همین حرم خورده است

کریمه، فاطمه، معصومه رونوشتِ خداست            درِ بهشت نه؛ اینجا خودِ بهشتِ خداست

غدیـر را به خُم آورده است این بانو            مدیـنه را به قـم آورده است این بانو

درِ شِفاء و شِفاعت در این حرم باز است            عصایِ حضرتِ موسی به وقتِ اعجاز است

به شوقِ آمدنش چشمه‌ها گلاب شدند            زنان برایِ قـدم‌هـایِ او رِکـاب شدند

کنارِ محـملِ خـورشـید سایبـان بودند            چقدر مردمِ این شهـر مهربـان بودند

به جایِ هلهله بانگِ سلام بود و درود            به دست‌های همه جایِ گِل گُلایل بود

مـباد سـایۀ خـورشـید را بـبـیـند شب            مـبـاد قـم بـشـود شـام، فـاطـمه زینب

خـرابـه‌ها نـشود منـزلِ بهـشـتِ خـدا            خدا نکرده مـبادا دوبـاره طشتِ طـلا

ولی نه ما به خدا از تبارِ سلمانیم            به پایِ غـربتِ این خانـواده می‌مانـیم

خلاصه اینکه در این خاک آسمان داریم            کنارِ حضرتِ معصومه جمکران داریم

برایِ راهِ ظهـورش زمیـنه می‌سازیم            شبـیهِ قـم حرمی در مـدینه می‌سازیم

: امتیاز

مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : سید پوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

با وضـو از دیـدۀ تر می‌نـویسم فـاطمه           مثـل فـضه مثل قـنـبر می‌نویسم فـاطمه
بـاطـن الله اکـبــر مـی‌نـویـسـم فـاطـمـه           هستی موسی‌بن جعفر می‌نویسم فاطمه


تا قـیامت آفـتـاب روشـن دین فـاطـمه‌ست
نور زهرا! صبر زینب !جمع در این فاطمه ست

حضرت معصومۀ طاهاست! عصمت را ببین           محملش نور است نورالله عزّت را ببین
سجده‌اش را بنگر و اوج عبادت را ببین           جان سلطان است این بانو! کرامت را ببین

بین راه مـشهـد و قـم مـا کـرم لازم شـدیم
سائل خورشید و ماه حضرت کاظم شدیم!

ای امـیـد دردمـنـدان و پـنـاه بی کـسـان           جان فـدای خواهری تو تـمام خواهران
مادری کرده رضا را خوبتر از مادران           اوست تا روزی رسان پس خوش بحال نوکران

هر زمان دلتنگ زهرا می‌شوم قم می‌روم
میل مشهـد می‌کـنم پا می‌شـوم قـم می‌روم

چند روزی هست تب دارد نگاهش بر در است           آنقدر غم خورده و غم خورده خیلی لاغر است
درد دوری از تمام درد و غم‌ها بدتر است           باز هم‌ یک فاطمه از درد بین بستر است

این‌چه غوغایی‌ست یا رب که میان قم بپاست
این دم آخر به لبهایش رضا جانم رضاست

رفـته بین هر بیـابان در هـوای دلبرش           روی ناقه بین‌محمل سایبان دارد سرش
شکر! نامحرم ندیده هیچکس دور و برش           یا نخندیده کسی بر خاک روی معجرش

درد پا دارد ولی دردش فراوان نیست نیست
پای بی‌بی زخمی از خار مغیلان نیست نیست

در مسیرش غیر تکریم و ادب دیگر ندید           با لب تشنه رضای خویش را بی‌سر ندید
دور تا دور خودش چشم بد لشگر ندید           یا برادر را به زیر دشنه و خـنجر ندید

عـمه‌اش زینب ولی زیر لگـدها مانده بود
بین آن نـامـردهای پـست تـنها مـانـده بود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل عدم رعایت شأن پیغمبران و مغایرت با مضامین زیارت جامعۀ کبیره تغییر داده شد

خـم شده در محـضر بانو قـد پیغـمبران           ای فـدای خـواهری او تـمام خواهـران

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع تغییر داده شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق و عربستان بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!

دور تا دور خودش چشم بد لشگر ندید           غارت چادر ندید و غـارت معجـر ندید

مدح و مرثیۀ حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

اگر به دست خـزان بـاغ بی بـری بانو            ولی به روی فـلک سایه گـستـری بانو
به سوی قم که قدم می‌نهی علم بر دوش            به شـانه عـرش خـدا را می‌آوری بانـو


ز شور عـشق بـرادر به برکـت قـدمت            نمک به سفـره این شهـر می‌بـری بانو
دیار قم شده صحرای حشر منتظر است            به پـا شـود به قـیـام تو محـشـری بـانو
اگر رضاست حسینت تو زینبی و اگر            رضاست ساقی کـوثر تو کـوثری بانو
کسی که کفو تو باشد جهان ندیده و نیست            مگـر که زاده شـود بـاز حـیـدری بانو
اگر که نـائب زهـرا شـدی یـقـین داری            به روی گـردن مـا حـق مـادری بـانـو
چنین که بُرده قرار از تو شعله‌های فراق            چنان سپـند پـریـشان به مجـمـری بانو

تــمــام دار و نــدارم فــدای غــم هـایـت

بنه به روی دو چـشـمم دمی قـدم هایـت

اگر چه سینه‌ات از غصه گشته مالامال            ولی دمـیـده به قـم بـا تو کـوکب اقـبـال
در انـتـظـار بـرادر ز جـاده‌هـای امـیـد            به دست هـر مـژه‌ات لاله‌های استقـبال
چه قدر پیر و شکسته شدی از این دوری            که لحظه‌های فراق است هریکی صد سال
گرفـته زلف رضا را زمـانه از دستت            گره به زلف غـمش خورده رشتۀ آمال
شبـیه زیـنب کـبـری تویی تو سـر تا پا            حـسین وجه عـلی وار و فـاطـمه تـمثال
ولی تفاوت شهر تا به شهر بسیار است            که قـم کجا و بیـابان و زینب و گـودال
اگـر تو در پـی روی مـه رضا هـستی            هلال زینب کـبری به نی شد استهـلال
تـمـام شهـر اگـر کـه بـه پـات افـتـادنـد            فـتـاد پـای حـرم لـشگـری پی خـلـخـال
تـن بـرادر تـو غــرق بـیـن گـل‌هـا شـد            تـن بــرادر او زیــر نـعــل‌هـا پــامــال

تــمــام دار و نــدارم فــدای غــم هـایـت

بنه به روی دو چـشـمم دمی قـدم هایـت

: امتیاز
نقد و بررسی

شعر فوق یا باید بصورت ترکیب بند و یا بصورت ترجیع بند آوره شود اما از آنجائیکه شعر ترکیب بند و یا ترجیع بند به شعری گفته می شود که از دو یا چند غزل مستقل با یک بیت مستقل به عنوان بیت برگردان تشکیل می شود!!  برای رفع نقص شعر فوق بیت زیر اضافه گردید.

تــمــام دار و نــدارم فــدای غــم هـایـت

بنه به روی دو چـشـمم دمی قـدم هایـت

وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محسن صرامی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن قالب شعر : غزل

هم شكسته می‌شود پشت برادر بی‌برادر           هم شود مثل گلی پژمرده خواهر بی‌برادر

از مديـنه آمـده تـنهـا به عـشـق ديـدن او           جان نمی‌خواهد به تن معصومه ديگر بی‌برادر


لحظه لحظه اضطرابش می‌شود بيش از مدينه           دختر موسي ابن جعفر گشته مضطر بی‌برادر

با برادر كوه غم را مثل كاهی ديده خواهر           غصه‌هايش می‌شود چندين برابر بی‌برادر

قم چه استقبال گرمی كرده از معصومه خاتون           خاطرش هرگز نشد در قم مكدر بی‌برادر

روضه دارد تك تك اين بيت ها در لا به لايش           او نديـده هـلهـله در بين معـبـر بی‌برادر

خاطرش جمع است دارد روی پيكر سر برادر           همسفر هرگز نشد معصومه با سر بی‌برادر

روضه كم كم شد كشيده سمت شام و مجلس می           زينب آنجا مانـده تنها بی‌برادر بی‌برادر

: امتیاز

وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محمد کیخسروی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

هجران به چالش می‌کشاند عاشقان را            هـمراه خـود می‌آورد اشـک روان را

خواهـر شدی و فکر دوری از برادر            با بی‌قـراری بُـرده از جانت تـوان را


بــیـن تــمــام غــصــه‌هـا داغ بــرادر            تا پـای مُردن می‌کـشاند خواهـران را

الـحــمـدلله ‌کـه نــدیـدی بــیـن گــودال            زیـر هجـوم نیـزه جـسم نـیـمه‌جـان را

با دست بسته کـوچه به کـوچه نرفـتی            یـا که نـدیـدی پـوسـخـنـد این و آن را

شکر خـدا که پـاسبـانت محـرمت بود            دور و بـر نـاقـه نـدیـدی فـاســقـان را

اصلا نـرفـتی شـام! نه!! اصلا ندیـدی            بر روی لب‌هایش فـروود خیزران را

: امتیاز

مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محمد مبشری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

اخت‌الرضا حبیبۀ موسی ابن جعـفری            ای بانـویی که ثانی زهـرای اطهـری

دُرّ گـرانـبـهـای ولایـت به شـهـر قــم            از جـمـلـۀ خـلایـق عـالـم تـو بـرتـری


پوشیده نیست جود تو از بس کریمه‌ای            هرکس رسید بر حرمت خوب می‌خری

بـانـوی آسـمـانـی خـاکـی نـشـیـن مـن            با لطف خود همیشه کنی ذرّه‌پـروری

دنیا چقدر پست و حقـیر است پیـشتان            وقـتی به سـجـده ذاکــر اذکـار داوری

بر من نگاهی از سر لطف عظیم کن

کنجی ز صحن خود بده من را مقیم کن

جـانـم فـدای آن هـمـه دل بـیـقـراریت            در هجـر یـار آن همه لحـظه شماریت

جـانـم فـدای درد فـراقـی کـه دیــده‌ای            دنـبـال یـار آن هـمـه نـاقـه ســواریـت

جـانـم فـدای سـیـنـۀ پُـر الـتـهـاب تــو            جـانـم فـدای آن هـمه انـدوه و زاریت

هجران چه کرد باتو که حالت خراب شد؟            داغ فـراق بـود کـه شـد زخـم کـاریت

گـفـتم فـراق روضه‌ای آمد به یـاد من            آن روضه‌ای که هست به چشم بهاریت

رخصت دهید روضه بخـوانم برایتان

روضه بخـوانم از سفـر عـمه جانـتان

بـانـو اگر چه رنج سفـر را کـشیده‌ای            امـا سـر بُـریـده بـه نــیــزه نــدیــده‌ای

گرد و غبار راه به رویت نشسته است            امـا کـجـا «اُخـیَّ الـیَّ» شــنــیــده‌ای؟

راهـی دراز آمــده‌ای تـا بـه قــم ولـی            از تل کجـا به جانب مـقـتل دویـده‌ای؟

بر سیـنه دستـخـط برادر گرفـتی و...            سوزی به یـاد جامۀ از کین دریـده‌ای

سخـتی راه نـیـرو و تابت گرفـتـه بود            وانگه رسید خاطرت از قـد خـمیده‌ای

گرچه به یاد یار دو چشمت پُر آب بود

کی جای تو به مجلس اهل شراب بود؟

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : نوید اطاعتی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

هر زمانی دل، میان سیـنه‌ام گم می‌شود            یا به مشهد می‌رود، یا راهی قم می‌شود

تا نگاه من به دریای ضریحش می‌رسد            دل دگرگون می‌شود، غرق تلاطم می‌شود


دانه دانه اشک های زائـرانـش می‌چکـد            زیـر پـاهای کـبوتـرهاش گـنـدم می‌شود

نـور می‌بارد چـنان از گـنـبد این آفـتاب            در کنارش جلوه خورشید هم گم می‌شود

شهر قم یا مشهد سلطان چه فرقی می‌کند            هر کـدامش قـبلۀ حاجـات مردم می‌شود

بارها ناگـفـته در اینجا شدم حاجـت روا            رفته از دستم حساب، این بار چندم می‌شود

دل به دست او سپردی غم مخور، کار نشد            با دعای خواهر خورشید هشتم می‌شود

: امتیاز

مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

خیمه‌گاه اینبار در قم بود، مقتل طوس بود           جادۀ مشهد به قـم لبریز از فـانوس بود

نامه با خط برادر داشت در دستان خود           خواهری از دور می‌آمد ولی مأیوس بود


بر لب خشکـیدۀ قم ذکر یا معـصومه و           بر لب معصومه خانم ذکر یا قدّوس بود

بس که چشمش را به راهت دوخته، از راه قم           خاک مشهد بیشتر در حسرت پابوس بود

رود غـم های پـدر، دریای دوری رضا           بر فـراز نـاقـه‌ای انگـار اقـیـانـوس بود

زینب این بار آمده قبل از برادر جان دهد           این خودش متن زیارتنامۀ مخصوص بود

روضۀ دشت بـرادرهای از هم ریخـته           داغ سنگین بود، روضه روضۀ ناموس بود

در فراق هشتمین طاووس جنّت جان سپرد           آنکه در دستان خدّامش پر طاووس بود

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محمود یوسفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

هر لحظه لحظه با نفـست خو گرفته‌ام            از عـطر نـاب پـیـرهـنت بـو گرفـته‌ام

بی‌بـاده می ز جـام طهـورایی‌ات زدم            سر مـسـتـم و تـرانـۀ یا هـو گـرفـتـه‌ام


تا با تو روبـرو شوم ای آسـمان عشق            مـن از تــمـام آیـنــه‌هـا رو گـرفــتـه‌ام

بـا تــو هــمـان تـلاطـم دریــای آبـی‌ام            بـی‌تـو شـبـیـه کـشـتی پهـلـو گـرفـته‌ام

تو مـاه آسـمـانی خـورشـیـد هـشـتـمی            مهـر تـو را ز ضـامن آهـو گـرفـتـه‌ام

حق دارم این چنین به تو وابسته تر شوم            من نـا گـرفـته را ز تـو بـانـو گرفـته‌ام

: امتیاز

زبانحال حضرت معصومه سلام الله علیها قبل از وفات

شاعر : جواد کلهر نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن قالب شعر : غزل

دلخسته از فراغم یا رب رسان رضا را            کن مستجـاب یا رب تنها همین دعا را

هر منزلی که رفـتم نقـش سراب دیدم            پیـوسـته یـادم آمـد غـم‌های کـربـلا را


معصومه زینب تو؛ تو هم حسین من باش            چیزی دگر نخـواهم بگـذار این بنا را

حالا که تو حسینی بر محملم نظر کن            خواهم تو را ببوسم نی آن سر جدا را

دسـتان عـمـه‌ام را بـستـند گر چه آنها            در بین سربداران می‌جـست مقـتـدا را
دشمن مدام می‌بست وقتی نظر به نی داشت            بــا تـــازیــانــه راه دیـــدار آشــنــا را
بیمار را مـداوا جز دیدن رخت نیست            از چشم پُر ز مهرت خواهم من این دوا را
گرچه خودت غریبی من هم غریب گشتم            گر مُردم از فراغت روشن کن آن سرا را
قـم تل زینـبـیه مشهد چو قـتـلگاه است            اما ندیـد آخـر؛ معـصومـه‌اش رضا را

: امتیاز

ترسیم حالات حضرت معصومه سلام الله علیها قبل از وفات

شاعر : حسین رئوفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل

می‌داد جان و بر لـبش ذکر رضا بود            مـثـل بـرادر نــالـه‌اش واغـربـتـا بـود

پایـش بسوی قـبله و قـلـبـش خـراسان            بهر امامـش هـمچنان غـرق عـزا بود


داغ رضایش آنچـنان از پـای انداخت            در آن جوانی سخت محتاج عصا بود

مـی‌کــرد یــاد زیـنـب و داغ بـــرادر            کـوفه بـرای آل عـصمـت بی‌حـیـا بود

در دست اهل قم همه گل بود و گل بود            در دست پست کوفـیان سنگ جفا بود

دارالـبـکـایش نـیـنـوا می‌گـشـت بـانـو            کم کم گـریز روضه‌اش تا کـربلا بود

گـویـی ز تـل زیــنـبـیـه دیـد خــواهـر            بر زخـم زخـم آن بـرادر، رد پـا بـود

جـسم بـرادر را خـراسان دفـن کردند            در کـربـلا اما تـنی پُر خـون رها بود

جا دارد اینکه جان دهد زین غم رئوفی            آیا سـزای آل عـصـمـت نـاسـزا بـود؟

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

در حرم نه، زائرت دارد اقامت در بهشت          قیمتی تر می‌شود با تو عبادت در بهشت

روز محشر نه، به تأیید زیارت نامه‌ات          می‌کنی از زائران خود شفاعت در بهشت


از زیارت نامه‌ات فهـمیده‌ام این راز را          هرکسی خوانْد از تو،خواهد رفت راحت دربهشت

هرچه می‌خواهم عنایت می‌کنی یکباره، چون          زود خواهد شد دعاها استجابت در بهشت

خوش به حال خادمانت که چنان خیل مَلَک          پیش تو هستند هی مشغول خدمت در بهشت

صبح می‌آیم نمی‌گویم که کِی دل می‌کَنم          چون که معنایی نخواهد داشت مدّت در بهشت

ظاهـراً کُـنج حـرم دفـن است اما بـاطـناً          زودتر از موعدش رفته ست «بهجت» در بهشت

خوش به حالش مسجد اعظم گواهی می‌دهد          اینچنین دارد «بروجردی» عمارت در بهشت

خوش به حال کفتر صحنت که دائم پیش توست          فرق دارد داستان‌های حسادت در بهشت

ساعتی در زیر درب ساعتت محو توأم          گرچه بی‌معنی ست با این فرض ساعت در بهشت

توی حوض صحن افتاده ست عکس گنبدت          گوییا افتاده اینجا عکس جنت در بهشت

معتقد هستم فقط با « اِشْفَعی لی فاطمه«          می‌کنی بعد از قیامت هم قیامت در بهشت

: امتیاز

مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مهدی رحیمی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

میـزبانت گشت قـم اینگونه تا روز جزا          رشد کرد اینگونه دین در تار و پود این فضا

بعـد مـشهـد با احـادیـثـی که از قـم آمده          شد برای کل ایران فرصت تو مُقـتضیٰ


بارگـاهت عُـشِّ آلُ الله شد، بـر گِـرد تو؛          گاه گـفـتم یا نـبی و گـاه هـم یا مـرتضی

گَبر اگر شیعه شود جای تعجب نیست که          داده از این دست حاجـت هکـذا و هکـذا

آن نمازی را که در مشهد نخواندم بعد طوف          چون نماز واجبم در این حرم کردم قضا

گـوئـیا که زائـرم از قسمت باب الجـواد          در حرم با گفتن یک یا علی موسیَ الرِّضا

در ازای اینکه تو معصومه‌ای حس می‌کنم          چارده معـصوم را امروز در حال عـزا

: امتیاز

زبانحال حضرت معصومه سلام الله علیها با برادر

شاعر : قاسم نعمتی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : ترکیب بند

خواهر شدن یعنی، بلا بر جان خریدن            از کـودکـی نــازِ بــرادر را کـشـیـدن

خواهر شدن یعنی جدائی از تو هرگز            مرگ است یک شب روی دلبر را ندیدن


خواهر شدن یـعـنی مـدیـنه تـا کـنارت            با پای دل صحرا به صحرا را دویدن

خواهرشدن یعنی چو شمعی آب گشتن            قـطره به قـطره پایِ دیـدارت چکـیدن

خواهر شدن یعنی زهجران پیر گشتن            در کمتر از یک سال دور از تو خمیدن

مشـتـاق دیـدارم رضـا جـانـم کجـایـی
ای کـاش وقـت احـتـضار من بـیـایـی

قــم شـد مـسـیــرِ آخـرم الـحــمــد لـلـه            زخـمـی نـشـد بـال و پــرم الـحـمـد لله

قـم احـتـرامـم حـفـظ کـرده تا که دیـده            مـن دخـتـرِ پـیـغـمـبـرم، الـحــمـد لـلـه

در کـوچه‌ها راهِ عـبـورم را نـبـستـنـد            مـانــنـد زهــرا مـــادرم الـحــمـد لـلـه

با ضربۀ سیـلی میانِ کـوچـه‌ای تـنگ            خـونـی نـشـد چـشـم تـرم الـحـمـد لـلـه

بـیـن در و دیــوار بـا داغـیِ مـسـمـار            زخـمـی نـگـشـتـه پـیـکـرم الـحـمـد لله

دعوا نشد، بر چادر من جایِ پا نیست            خـاکـی نـگـشـتـه مـعـجـرم الـحـمـد لله

مـا خـاطـراتـی تـلـخ از بـازار داریـم            بـاز است هـر سـو مـعـبـرم الحـمـدلله

تاچند منزل دورِ من نا محرمی نیست            سـاکـت بُـوَد دور و بـرم الـحـمـد لـلـه

در کـوچـه تـنـگ یـهـودی‌هـا نـرفـتـم            آتــش نــیــفــتــاده ســرم الـحــمـدلـلـه

بـالای نــیــزه قـــاریِ قــرآن نــدیــدم            مـحـمـل نـگـشـتـه مـنـبـرم الـحـمـد لله

حرفِ سنان و شمر و خولی نیست اینجا            دارم تـــمــــامِ زیـــورم الــحــمـد لـلـه

کــنـج خــرابــه داغ دُردانــه نــدیــدم            دشـمـن نـگــفـتـه کـافـرم الـحـمـد لـلـه

دور از مـدیـنه تـشیـیعِ من دیـدنـی شد            قـبـرم هـمـان دم شـد حــرم الحـمـد لله

غـسـل تـنم کاری ندارد چـونکه پـنجه            مـویـم نـپـیـچـیـده بـه هـم الـحـمـد لـلـه

تا صبح زینب دورِ پیکر گریه میکرد
همراهِ سر از داغِ دخـتر گریه میکرد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل لیراد معنایی و محتوایی تغییر داده شد، آبرو اهل بیت با خرابه رفتن و ... از بین نمی رود!!!

کـنـج خــرابـه آبـرویــم را نــبـُـردنــد            دشـمـن نـگــفـتـه کـافـرم الـحـمـد لـلـه

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد شد

مـثـلِ رقـیـه بـی‌کـفـن دفـنـم نـکـردنـد            بـاشــد تـنِ مـن مـحــتـرم الـحـمـد لـلـه

بیت زیر به دلیل ایراد معنایی که احتمالا اشتباه تایپی است تغییر داده و اصلاح شد

 غـسـل تـنـم کاری ندارد چـو به پـنجه            مـویـم نـپـیـچـیـده بـه هـم الـحـمـد لـلـه

زبانحال حضرت معصومه سلام الله علیها با برادر

شاعر : رضا باقریان نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

یوسف چرا به گوشۀ کـنعـان نمی‌رسد            این هجر، این عذاب به پایان نمی‌رسد

خشکم زده، ترک ترکم، تشنه‌ام، چرا            بـارانِ رحـمـتـی به بـیـابـان نـمی‌رسد


راهی شدم ز شهر و دیاری که داشتم            چشم ترم به حضرت بـاران نمی‌رسد

آه ای بـرادرم سر و سامـانِ من تویی            این خواهرِ تو به سر و سامان نمی‌رسد

هم نیست قسمتم برسم محضرت رضا            هم بر لبِ تـرک زده‌ام جـان نمی‌رسد

در بـینِ بـسـترم، نـفـسـم با تو می‌زنـد            جانانِ من، به این دلِ ویران نمی‌رسد؟

قسمت نبود پیـش تو بـاشم عـزیـز من            کارم دگـر به دارو و درمان نمی‌رسد

آنقدرْ ناخوشم که در این لحظه‌های تلخ            دستم به سمتِ زلفِ پـریشان نمی‌رسد

زینب دلش گرفت و صدا زد، خدای من            یک تن به دادِ این لب عطشان نمی‌رسد؟

شکرخدا نه نیزه، نه شمشیر خورده‌ای            نه از کمان حـرمـله‌ها تیـر خـورده‌ای

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد

گـرچـه بـرادرانِ مـرا سـر بـریـده‌انـد            آهـم بـه آهِ زیـنـبِ نــالان نـمــی‌رســد

وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مجید تال نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

آقـا سـلام خـواهـرتـان رو بـراه نیست            دور از تو کار هر شب او غیر آه نیست
می‌خواست تا به طوس بیاید ولی نشد            ورنه رفیق بی‌کسی‌ات نیمه راه نیست


وقـتی به قـم رسید خـرابـه نـشین نشد            شکر خدا که خواهرتان بی‌پـناه نیست
یک مرد هم نیـامده نزدیک محـملـش            شب را به آفـتاب که اذن نگـاه نـیست
اذنـم بـده به طـعـنه بگـویم به شامـیان            در قـم محـب فاطمه بودن گـناه نیست
دروازه را که دیـد به یـاد رباب گـفت            در شهر شام هیچ کسی سر به راه نیست
زیـنب کجا و محـمـل بـی‌سایـبـان کجا
بـال و پر رقـیـه کـجـا ریـسـمـان کجا

زهـر فراغ خورد ولی دست و پا نزد            معصومه‌ات بجز تو کسی را صدا نزد
مـسـمـوم شد ولـی به هـوای زیـارتت            با اهل خویش حرفی ازین ماجرا نزد
میخواست تا شهـیده شود مثل مادرش            هـر چـند تـازیـانـه بـه او بـی‌حـیـا نزد
از کوچه‌ای گذشت که نامحرمی نداشت            اطـراف او کـسی سـخـن نـابـجـا نـزد
شکر خدا که فـاطـمۀ تو زمین نخـورد            اینجا کـسی به ساحـت او پشت پا نزد
اصلا به جان فـاطـمه سوگـند یا رضا            او را کـسـی بـرای رضـای خـدا نـزد
اذنم بـده به طـعـنـه بگـویم مـدیـنـه را            قـم امـن بـود، فـاطـمـه را بی‌هـوا نزد
این کوچه‌ها کجا؟! غم آن کوچه‌ها کجا
زهـرا کجـا و سـیـلی آن بـی‌حـیـا کجا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر زیر به جهت انتقال بهتر معنای شعر و حفظ بیشتر شأن اهل بیت تغییر داده شد

وقـتی به قـم رسید خـرابـه نـشین نشد            آسوده بـاش خـواهـر تو بی‌پـناه نیست

آقـا اجـازه؟! فـاطـمۀ تو زمین نخـورد            اینجا کـسی به ساحـت او پشت پا نزد

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : علی فردوسی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

حـیا به دست تو آموخت دلبـری‌ها را            و آمـدی که امـامـت کـنـی پـری‌ها را

تویی که چادر شب را به ماه پوشاندی            گره زدی سر هر غنچه روسری‌ها را


تو آن خطیب غریبی که خطبه‌های غمت            گـرفـتـه دست، دل پـای منـبـری‌ها را

چنان تو هرچه که گشتم کسی به جز زینب            نکـرده است ادا حـقّ خـواهـری‌ها را

هـوای نـامۀ مـمهـور بُـردن از دستت            کشانده از مشـهـد تا تو پا- پـری‌ها را

قـمِ بدون تو سوهـان روح بود و کساد            به صف کشاند حضور تو مشتری‌ها را

همین که گوشۀ چشمی نظر می‌اندازی            شفـای عاجـل درد است بسـتری‌ها را

نشسته‌ام چو غباری به شوق اذن دخول            بــیـا بـگــو نـتـکــانـنـد پــا دری‌ها را

: امتیاز

مدح و مناجات با حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : امیر عظیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

هم آفـتابـی و هم سـایه بر سـرم داری            یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری

تـو آیـتـی ز بهـشـتی که آمـدی ایـران            به روی دوش خودت بیرق کرم داری


امـامـزادۀ مــوسـی بـن جـعـفـری امـا            برای فاطمه در شهـر قـم حـرم داری

برای بخـشـش هـر چه گـناه، ای بانـو            بـه روی نـامـۀ اعـمـال مـا قـلـم داری

تو مثـل عـمـۀ سـادات بر فـراز حـرم            به عشق گـنبد سلطان خود عـلم داری

به زیر پای تو گل ریخت قم ولی پیداست            برای روضۀ زینب هـمیشه غـم داری

نه ازدحـام حـرامـی، نه بـزم نامحـرم            چه قدر دور و برت چشم محترم داری

شـراب بود و کـباب و ربـاب هـم بود            یزید گفت به مطرب بزن، چه کم داری؟!

: امتیاز

مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : محمد جواد شیرازی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

السلام ای زینب موسی بن جعفر، فاطمه          حضرت معـصومۀ آل پـیـمـبر، فـاطـمه
مظهـر الله اکـبـر، ای سـراسـر فـاطـمـه          می‌زنم از دل صدا با حال مضطر فاطمه


تا که هر دفعه دلم از دست این و آن شکست
بر لبم بانگ اغـیـثـینی اغـیـثـینی نشست

بی پـناه افـتاده‌ام امشب نجـاتـم می‌دهی؟!          پای من لغزیده از غفلت ثباتم می‌دهی؟!
تـشنۀ عـشقـم کمی آب حـیاتـم می‌دهی؟!          شوق طوف مرقدت دارم، براتم می‌دهی؟!

دل بر احسان شما بستم، مرا هم می‌خری؟
سائل کوی رضا هستم، مرا هم می‌خری؟

از فراق باغبان گلبرگ ها پژمرده است          بر دل زهرایی‌ات مُهر جدایی خورده است
خاطرت از دوری شمس الشموس آزرده است          رنگ و رویت را مصیبت‌های ساوه برده است

خواستی تا منـزل جـانـان روی اما نشد
آمـدی تـا زائــر دلـبـر شــوی امـا نـشـد

مردم قم یاس و نیلوفر به دورت ریختند          دسته دسته لالۀ پـرپـر به دورت ریختند
با ادب، با ذکر یا حیدر به دورت ریختند          کوچه کوچه فضه و قنبر به دورت ریختند

خوب شد اینجا همه بیدار و شیعه مذهب‌اند
گریه کن های مصیبت‌های عمه زینب‌اند

خوب شد سنگی در اینجا سوی ابرویی نرفت          شعـله‌ای از آسمان مابین گیسویی نرفت
بهر غارت سینه ریزی و النگویی نرفت          روی صحن سینه‌ای شمرِ سیه رویی نرفت

خنجـر کـندی مداوای دلی محـزون نشد
آسمان شهر قم شش ماه رنگ خون نشد

از روی نیزه سری اینجا نمی‌افتد زمین          خواهری در بین مرکب‌ها نمی‌افتد زمین
دختری در زیر دست و پا نمی‌افتد زمین          چــادر ذریـۀ زهــرا نـمـی‌افـتــد زمـیـن

من کجا و خواندن ابیات مکشوفه کجا؟!
ساکـنـان قـم کجا و لـشگـر کـوفه کجا؟!

: امتیاز

مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

هم غمِ اشک دو خواهر، دو برادر را کشت           هم فراق دو برادر که دوخواهر را کشت

هـر دو تا داغِ  بـزرگـیست برای زهـرا           وای از غـصّۀ اولاد که مـادر را کـشت


خواهری در قُم و از هجرِ برادر جان داد           کوفه و شام هم آن خواهرِ دیگر را کشت

آه ای حضرت معـصومه بـمیـرم بی بی           غربت تو به خدا شیعـۀ حـیـدر را کشت

پیش چشمت به رضای تو جسارت شد؟ نه           دید زینب که عـدو سبط پیـمبر را کشت

کرد خورشیدِ سرش بر افقِ نیـزه طلوع           گیسوی درهمِ او خواهرِ مضطر را کشت

جان گرفت و به لبش آیۀ قـرآن گل کرد           خیزران صوت رسای لب و حنجر را کشت

دلِ شب داخلِ ویـران، سر خونینِ حسین           در طبق آمد و این منظره دختر را کشت

: امتیاز